>
نقشی ازیک آدمک |
||
>
صفحه اول XML
دوستان
مطالب قبلی
January 2005
February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 May 2007 July 2007 August 2007 September 2007 October 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 May 2008 July 2008 April 2009 June 2009 August 2009 February 2010 |
|
Saturday, August 20, 2005 ... || 7:48 AMWednesday, August 17, 2005
?
Egoism یا خودمدارا انگاری نیچه
...
||
10:47 AM
نیرومند، پیروزمند است. این قانونیست جهان گستر. از حق و باطل به معنای عام سخن گفتن حرف مفت است. هیچ خشونت، ناموس ربایی، بهره کشی، یا ویرانگری در ذات ظالمانه نیست، چرا که زندگی در ذات خشونت بار و ناموس ربا و بهره کش و ویرانگر است و جز آن گمان پذیر نیست. فردریش نیچه تزهای نیچه همیشه برایم جالب، غیر منتظره و تکان دهنده هستند. خودمداراانگاری یعنی ما باید تمام ارزش ها را نسبت به خودمان بسنجیم و خوب و بد را از نفع یا زیانی که به ما می رسانند مشخص کنیم. در این باور « خود شخص » محور تمامی کنش هایش است. "در حقیقت در این بینش عملی مشروعیت دارد که سود کنشگر در آن نهفته باشد." - گذار از مدرنیته - شاهرخ حقیقی. پس من اگر در ظاهر به تو لطفی می کنم هیچ جای تشکری ندارد چون من صرفاً این کار را برای نفع رساندن - هر چند معنوی - به خودم انجام داده ام و تو در اینجا وسیله ای هستی برای اینکه من به هدفم - سود رساندن به خودم - برسم. در این باور بی اعتمادی موج می زند چون اگر من در حق تو لطفی انجام دادم این به معنی آن نیست که باز هم در حقت لطف خواهم کرد. اگر شرایط من اقتضا می کرده که سودی به تو برسانم شاید دقیقه ای دیگر حتی تصمیم بگیرم تو را از بین ببرم درست به این دلیل که شرایطم اقتضا می کند. این موضوع به نحوی در کتاب " ابله " داستایوسکی هم آمده. در آنجا که لیزاوتا پراکفی یونا خطاب به پرنس می گوید:«این شخص شاید ده هزار روبلت را قبول نکند، چه بسا که به حکم وجدان هم قبول نکند، اما شب می آید و سرت را می برد و پول را از توی صندوقچه ات برمی دارد و این را هم به حکم وجدان می کند. این کار را خلاف وجدان نمی داند. این کار را از " فشار ناامیدی اصیل " خودش می کند، از روی " انکار " یا اثبات چه می دانم چه چیز... تف به این روزگار... همه چیز در هم ریخته، همه چیز وارونه شده.» |