>

نقشی ازیک آدمک

>

 

Saturday, August 20, 2005

? ...
 
امروز 28 مرداد بود...
...  ||  7:48 AM


Wednesday, August 17, 2005

? Egoism یا خودمدارا انگاری نیچه
 
نیرومند، پیروزمند است. این قانونیست جهان گستر. از حق و باطل به معنای عام سخن گفتن حرف مفت است. هیچ خشونت، ناموس ربایی، بهره کشی، یا ویرانگری در ذات ظالمانه نیست، چرا که زندگی در ذات خشونت بار و ناموس ربا و بهره کش و ویرانگر است و جز آن گمان پذیر نیست.
فردریش نیچه
تزهای نیچه همیشه برایم جالب، غیر منتظره و تکان دهنده هستند.
خودمداراانگاری یعنی ما باید تمام ارزش ها را نسبت به خودمان بسنجیم و خوب و بد را از نفع یا زیانی که به ما می رسانند مشخص کنیم. در این باور « خود شخص » محور تمامی کنش هایش است. "در حقیقت در این بینش عملی مشروعیت دارد که سود کنشگر در آن نهفته باشد." - گذار از مدرنیته - شاهرخ حقیقی.
پس من اگر در ظاهر به تو لطفی می کنم هیچ جای تشکری ندارد چون من صرفاً این کار را برای نفع رساندن - هر چند معنوی - به خودم انجام داده ام و تو در اینجا وسیله ای هستی برای اینکه من به هدفم - سود رساندن به خودم - برسم.
در این باور بی اعتمادی موج می زند چون اگر من در حق تو لطفی انجام دادم این به معنی آن نیست که باز هم در حقت لطف خواهم کرد. اگر شرایط من اقتضا می کرده که سودی به تو برسانم شاید دقیقه ای دیگر حتی تصمیم بگیرم تو را از بین ببرم درست به این دلیل که شرایطم اقتضا می کند.
این موضوع به نحوی در کتاب " ابله " داستایوسکی هم آمده. در آنجا که لیزاوتا پراکفی یونا خطاب به پرنس می گوید:«این شخص شاید ده هزار روبلت را قبول نکند، چه بسا که به حکم وجدان هم قبول نکند، اما شب می آید و سرت را می برد و پول را از توی صندوقچه ات برمی دارد و این را هم به حکم وجدان می کند. این کار را خلاف وجدان نمی داند. این کار را از " فشار ناامیدی اصیل " خودش می کند، از روی " انکار " یا اثبات چه می دانم چه چیز... تف به این روزگار... همه چیز در هم ریخته، همه چیز وارونه شده.»
...  ||  10:47 AM