>

نقشی ازیک آدمک

>

 

Friday, July 18, 2008

? یوق ورزا بر گردنمان نهادند، گاو آهن بر ما بستند.
 
علی رقم تفاوت زیادی که از نظر نمود خارجی و نحوه بیان بین رادیکال های انگلیسی و فرانسوی یک قرن پیش وجود داشت، در دو مشخصه مهم مشترک بودند: هر دو جنبش را روشنفکران طبقه متوسط رو به پایین رهبری می کردند و هدف هر دو ایجاد دگرگونی در شکل سیاسی نظام موجود بود ـ اما نه با مصادره و ملی کردن فوری سرمایه. سوسیالیسم آنطوری که از کلام شورشیان فرانسوی و تا حدی منشور گرایان برمی آمد، برای آینده ای کم و بیش دور برنامه ریزی می شد. اما کسب قدرت یا شرکت در حکومت با انتخابات دموکراتیک هدف اصلی و آنی به حساب می آمد. هدف عمده، کسب قدرت برای روشنفکران و امید برای کارگران بود ـ این تقسیم بندی و جدایی زیانبار بین روشنفکر و کارگر تا به امروز باقی مانده است...

رشد دموکراسی سیاسی یا شبه دموکراسی در اکثر جوامع غربی در نیمه دوم قرن نوزدهم آغاز شد. در جریان این امر روشنفکران رادیکال، کارگران یدی را از پشتیبانی خود مطمئن ساختند و به آنان کمک کردند تا مبارزات خود را در جهت تحقق خواست های اساسی و ضروری خود ادامه دهند.
این جریان به مرحله دیگری هدایت می شد: مبارزه انقلابی مناسب برای از میان برداشتن سرمایه داری و استقرار سوسیالیسم. البته استقرار سوسیالیسم برای روشنفکران و کارگران اسبق خود آموخته ( دارای تحصیلات غیر رسمی ) که جنبش را رهبری می کردند یک مفهوم، و برای کارگران یدی که دنباله رو بودند مفهومی دیگر داشت. گروه اخیر تحقق تصورات خود از برابری اقتصادی را در سوسیالیسم می دید، در حالی که برای گروه اول " سوسیالیسم " تعبیری خوش بینانه از سرمایه داری دولتی بود. یعنی، مالکیت دولتی صنایعی که زیر نظر بورکراسی متشکل از روشنفکران، کارگران خود آموخته اسبق و سرمایه داران سابق اداره می شد...

من دیگر معتقد نیستم که مبارزه کارگران یدی برای دریافت مزد بیشتر سرانجام به برابری درآمدها و استقرار " یک جامعه بی طبقه " منجر خواهد شد. تمام مبارزات انقلابی تحت رهبری غالب روشنفکران ( خرده بورژوازی ) سرانجام به حاکمیت گروهی از سرآمدان قدرت ( خرده بورژوازی ) منجر می شود و در واقع تحصیلات بالاتر روشنفکران ( به مثابه نوعی سرمایه نامرئی ) آنان را به استقرار و تثبیت نوعی بورژوازی نوین یا حاکمیت اقلیتی استثمارگر و تحصیلکرده بر اکثریتی استثمار شده و محروم از تحصیل ( سرمایه داری دولتی ) قادر ساخته است. من همچنین با کسانی که اصطلاح " سرمایه داری دولتی " را به جای سوسیالیسم یا کمونیسم به کار می برند موافق نیستم. سوسیالیسم یا کمونیسم نظامی است تحت حاکمیت غالب پرولتاریا در حالی که سرمایه داری دولتی نوعی از انحصار گری دولتی و حاکمیت طبقاتی کارمندان، مدیران و افراد تحصیل کرده را می رساند. همچنین مایلم این نکته را خاطر نشان سازم که من اصطلاح "روشنفکری" را نه در مفهوم خاص آمریکایی آن بلکه در مفهومی وسیعتر به کار برده ام که شامل کارگران روشنفکر، اعم از فارغ التحصیلان دانشگاهی یا دارندگان تحصیلات غیر رسمی و کارکنان اتحادیه ها هم می شود.
ماکس نوماد ـ روشنفکران و انقلاب ـ 1932 ـ ترجمه: دکتر عبدالهی


چه انقلابی را سراغ دارید که نتیجه بهتری داده باشد؟ انسان موجود خود مدارا انگاریست و این خودمدارا انگاری گاهی او را به تمامیت خواهی و در نهایت به سفاهت می کشاند و این باعث بهره کشی از انسان های نا آگاه و جاهل شده و ایجاد دوری باطل و تغییر و تحولاتی نابود کننده ـ و گاهی پیش برنده ـ می کند.

فریبمان دادند...یوق ورزا بر گردنمان نهادند/ گاو آهن بر ما بستند/ بر گرده مان نشستند/ و گورستانی چندان بی مرز شیار کردند/ که بازماندگان را هنوز از چشم خونابه روان است.
...  ||  12:40 AM