>

نقشی ازیک آدمک

>

 

Saturday, February 06, 2010

? جهل دیکتاتور
 
حکومت ایران از ابتدای انقلاب 57 تدریجا تمامی احزاب مخالف را با عناوین مختلف از صحنه سیاسی کشور حذف کرد و یا با محدود کردن فعالیت های آنها عملاً احزاب را خانه نشین کرد. هدف حاکمیت از این عمل تک صدایی کردن فضای سیاسی کشور بود. آنها می خواستند با این کار مانع گرد هم جمع شدن مخالفان در غالب احزاب و در نتیجه تشکیلاتی و قوی شدن آنها شوند. بنابراین حاکمیت تصور می کرد با این عمل مخالفان هیچگاه نمی توانند به صورتی جدی و سازمان یافته اقدامی علیه تمامیت حکومتشان کنند. این اقدام سرآمدان قدرت اما راهکاری نامناسب برای دنیای مدرن و تکنولوژیک امروز است. مخالفان امروز خود رسانه هستند. به عنوان مخالف در خیابان ها حاضر می شوند، به عنوان عکاس و فیلم بردار خبری فیلم و عکس تهیه می کنند، به عنوان خبرنگار و شبکه های خبری تصاویرشان را در کنار آنچه دیده اند در شبکه های اجتماعی قرار می دهند، به عنوان تحلیل گر آنچه را شاهد بوده اند تفسیر می کنند، با سایر مردم در شبکه های مجازی بحث می کنند و از یکدیگر آموزش می بینند!
دیکتاتوری ایران با گسترده و پراکنده کردن مخالفانش در سطح جامعه عملاً تیشه به ریشه خود زد. امروز دیگر نمی دانند با بازداشت کردن چه کسی می توان جلوی این جنبش را گرفت وبا بستن دفتر کدام پایگاه خبری می توان صدای آن را خفه کرد.
در هفته اول پس از ک ودتا دولت دست به دستگیری های وسیع اما هدفمند زد. تعداد زیادی از رهبران و سرآمدان گروه ها و تشکل ها و ته مانده های احزاب دستگیر شدند. پس از آن دست به دستگیری وسیع روزنامه نگاران زدند تا جایی که ایران را به بزرگترین زندان خبرنگاران در دنیا تبدیل کردند اما آیا این دستگیری ها کارساز بود؟ جنبش فراگیرتر و عمیق تر شد. دادگاه هایی نمایشی ترتیب داده شد تا توسط اعترافات گرفته شده جنبش ناامید شود اما جهل دیکتاتوری مانع شد تا این واقعیت را ببیند که احزابی را که امروز از آنها اعتراف می گیرد و تحقیر می کند قبلا بارها کشته است و این کارش فقط لگد زدن به جسد است. پس از آن دست به خشونت فراوان زد. جنبش کمی احساسی تر شد اما خواسته هایش ریشه دارتر و عمیق تر شدند.
امروز حاکمیت وامانده از همه جا، مجنونانه دست به دستگیری های بی هدف و در لایه های پایین تر و بازداشت های غیر سیاسی زده! افرادی را که ماه ها قبل از انتخابات در زندان داشته را به حوادث انتخابات ربط می دهد و اعدام می کند. جرم پسر بیست ساله را SMS و Email زدن اعلام می کند و اعدامش می کند. عکس برداری، ارسال تصاویر، ارسال پیام و عضویت در شبکه های اجتماعی را جرم تلقی کرده تا بلکه از این طریق بتواند با توده مردم مبارزه کند.
در دادگاه ها روح ماکس وبر را کحاکمه می کنند. هابرماس را رهبر اغتشاشات می دانند و در یک روز 5 هنرمند را زندانی می کنند!
دیکتاتور مانند کودکیست که در آخرین لحظاتی که می خواهند اسباب بازی اش را از او بگیرند عاجزانه شروع به لگد انداختن و گاز گرفتن می کند و نهایتا کارش به جیغ کشیدن و گریه می رسد!
در حال حاضر شبکه مخالفان به صورت گسترده در متن جامعه پراکنده شده اند و نابود کردن آنها توسط قدرت تقریبا ناممکن است بنابراین حاکمیت دست به بازداشت های کور و بی برنامه زده که بیش از آنکه بخواهد ایجاد ترس کند نشان از وحشت و واماندگی و بی برنامگی خود قدرت دارد و تلاشی مضحک برای بقاست.
جنبش بایستی با پرهیز از خشونت به صورت هر روزه و پیوسته بر روی خواسته هایش پافشاری کند. از تمامی ظرفیت هایش استفاده کند و حاکمیت را وارد یک جنگ فرسایشی و آرام کند.
...  ||  11:55 PM