>

نقشی ازیک آدمک

>

 

Saturday, January 29, 2005

? لردگان - روستای سفیلان
 

1.بیست و چند کودک دبستانی در یک کلاس درس در یک روز سرد و برفی زمستان در حالی که از سرما دندانهایشان به هم می خورد و دستهایشان را به هم می مالند پشت نیمکت های چوبیشان نشسته اند و به درس گوش می دهند.

2. شعله های آتش تمام کلاس را می گیرد. کودکانی که تا چند لحظه پیش داشتند از سرما یخ می زدند حالا از گرمای شعله های آتش دارند می سوزند. صورتهایشان را به پنجره کلاس می چسبانند. شیشه کلاس را می شکنند اما پنجره کلاس دزدگیر دارد و آنها نمی توانند از راه دریچه فرار کنند. پس آنها محکوم به مرگند. آنها باید زنده زنده در این هوای سرد در میان این همه برف بسوزند و جزغاله شوند.

3. کلاس یک تخته سیاه داشت و چند نیمکت چوبی پوسیده و یک بخاری قدیمی و خراب نفتی و پنجره ای که چند میله به عنوان دزدگیر به آن جوش داده بودند و چند دانش آموز و یک معلم جوان.اما حالا فقط همان چند میله مانده اند تا جلوی دزدها را بگیرند!

...  ||  3:46 PM


Comments: Post a Comment