>
نقشی ازیک آدمک |
||
>
صفحه اول XML
دوستان
مطالب قبلی
January 2005
February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 May 2007 July 2007 August 2007 September 2007 October 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 May 2008 July 2008 April 2009 June 2009 August 2009 February 2010 |
|
Tuesday, May 24, 2005
?
...
||
9:02 PM
دختری قبل از رسیدن به مقصد از تاکسی پیاده می شود. مرد هم. دختر می دود. مرد هم. دختر به تنها مغازه باز پناه می برد. چند دقیقه بعد خبری از مرد نیست. دختربه سمت خانه می دود. خیس عرق است. اشک در چشمانش جمع شده . نفس نفس می زند. احساس می کند قلبش دارد از سینه اش بیرون می زند. پسرکی در راه چیزی می گوید. به دویدن ادامه می دهد. جوانی چیزی می گوید. به دویدن ادامه می دهد. در خانه را باز می کند. وارد می شود. در را می بندد و گریه می کند. هق هق می کند. به خانه رسیده . به منطقه امن. اما مردی بیرون در حالی که دوربین دوچشمی در دست دارد از پشت پنجره اش او را می پاید. تا اگر جلوی پنجره ظاهر شد او را ببیند. پسرک چند لحظه پیش وچیزی را که گفته بود فراموش کرده جوانک هم. اما او همه را به یاد دارد. از هر 10 مرد 4 نفرشان در برخورد با زنها با دیدی کاملا جنسیتی با آنها برخورد می کنند. این آماردر کشورهای جهان سومی وحشتناک تر است.امروز دیگر اگر در خیابان راه بروید و متلک نیاندازید کاری غیر عادی انجام داده اید.
Comments:
Post a Comment
|