>
نقشی ازیک آدمک |
||
>
صفحه اول XML
دوستان
مطالب قبلی
January 2005
February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 May 2007 July 2007 August 2007 September 2007 October 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 May 2008 July 2008 April 2009 June 2009 August 2009 February 2010 |
|
Saturday, June 11, 2005
?
پاییز پدر سالار
...
||
2:15 AM
بالاخره رمان سیصد و چند صفحه ای و زیبای پاییز پدر سالار نوشته گابریل گارسیا مارکزرا بعد ازدو ماه تمام کردم. دلیل طولانی شدن خواندن این رمان عالی یکی سخت بودن سبک نگارش آن بود و دیگر اینکه هراز چند صفحه با صحنه ای روبرو می شدم که دیگر نمی توانستم ادامه بدهم. در حقیقت دو ماهی را با این رمان زندگی کردم. گارسیا مارکز در این کتاب یک دیکتاتور به معنای واقعی کلمه را از دید افراد مختلف به تصویر کشیده. ژنرالی که با کودتا به حکومت می رسد و بعد کشتار وسیعی رئیس جمهور کشور می شود. ژنرال شخصیت پیچیده ای دارد. او از طرفی از اینکه حکومت می کند ناراحت و افسرده است و از طرف دیگر شیفته قدرت. مردم طوری حضور او را قبول دارند که هرگز نمی توانند زمانی که او نباشد را تصور کنند. آنها اعتقاد دارند از آغاز زمان او وجود داشته و تا همیشه خواهد بود و از این فکر که اگر او نباشد بر سرشان چه می آید وحشت دارند. یک قسمت جالب برای نشان دادن این باور زمانیست که نویسنده می گوید اگر روزی خبر مرگ ژنرال را به هیئت وزرایش بدهند آنها مضطربانه به دنبال شخصی می گردند که این خبر را به او برساند. مردم که دیگر مطمئن هستند او به صورت طبیعی نخواهد مرد ادعا می کنند او کسیست که به وجود آمده تا حرکت شهاب سنگی که هر صد سال یک بار قابل رویت است را دو بار ببیند و شاید بعد از دومین بار بمیرد اما او که بیش از صد سال حکومت کرده برای دومین بار هم ستاره را می بیند و برایش اتفاقی نمی افتد تا امید همه کسانی که به دنبال آزادی از طریق معجزه هستند نقش بر آب شود. مردم از دست او نمک سلامت می گیرند و اعتقاد دارند دستش شفا بخش است. مادر بد کاره اش بعد از مرگ تبدیل به یک قدیسه می شود. و خانه اش محلیست که در اطرافش افلیجان و جزامیان و کوران در انتظار دریافت نمک شفا بخش از او هستند. نزیک ترین افرادش را به طرز وحشتناکی می کشد و برای ارضای غرایزش دست به وحشیانه ترین کارها می زند. و سرانجام در حالی که تمام کشور را به نابودی کشانده در اتاقش می میرد. در طول حکومتش افراد بسیاری را می کشد از سیاسیان و مخالفان و کشیشان تا مردم عادی و کشتار دست جمعی دو هزار کودک.مارکز کلمبیایی از برجسته ترین نویسندگان آمریکای لاتین و جهان است که در سال 1982 موفق به دریافت جایزه ادبی نوبل شد. این رمان را هم به سبک مخصوصش یعنی رئالیسم جادویی نوشته.
Comments:
Post a Comment
|