>

نقشی ازیک آدمک

>

 

Saturday, July 23, 2005

?
 
کتابم گوشه اتاق روی تخت افتاده. نوارها و CD هایم روی میز پخش شده اند. دفتر تلفن هم در حالی که باز است کف اتاق افتاده. از اتاقم حالم به هم می خورد. بی حال و خسته این طرف و آن طرف می افتم. شاید از گرمی هواست. اما نه نه . خسته ام. از بس منتظر نشسته ام کلافه شده ام. نه از گرما نیست. من فریب خورده ام. یک فریب کوچک. اما خب زندگی شاید همین باشد.
...  ||  2:41 AM


Comments: Post a Comment