>

نقشی ازیک آدمک

>

 

Thursday, September 01, 2005

? زندگی الاکلنگی
 
دو تا بچه کوچک رفته بودند سر الاکلنگ. شبیه هم بودند. لباسهاشان هم عین هم بود.پیراهن های سفید چین دار و دامن های قرمز کوتاه.شاید دو قلو بودند. یکی شان نشست یک طرف الاکلنگ. طرف دیگر رفت بالا. آن یکی رفت طرف دیگر. می خواست بنسیند. اما نمی شد. به اولی گفت پاشو. اولی همان سرجاش ایستاد. طرف اول کمی رفت بالا، اما طرف دومی نیامد پایین. اولی باید می رفت کنار تا طرف دومی می آمد پایین پایین. اولی رفت کنار، طرف اولی رفت بالای بالا و طرف دومی آمد پایین پایین.حالا دومی نشست. اما طرف اولی بالا بود و اولی نمی توانست بنشیند. به دومی گفت پاشو. دومی گفت پا نمی شود. اولی گفت می گم پاشو. پاش را زد به زمین. به گریه افتاد. دومی پاشد ایستاد. اما نرفت کنار. طرف اول آمد پایین. اما آنقدر نیامد پایین که اولی بتواند بنشیند. اولی بیشتر گریه کرد. داد زد می گم برو کنار، برو کنار. دومی رفت کنار. طرف دومی رفت بالا، طرف اولی آمد پایین. اولی نشست. حالا دومی نمی توانست بنشیند. میله طرف خودش را گرفت و کشید پایین.اما نمی توانست. آمد دست اولی را گرفت که از سرجاش بلندش کند. اما نمی توانست. زد زیر گریه. پا زد به زمین. اولی را هل داد. اما اولی محکم چسبیده بود به میله الاکلنگ. تکان نمی خورد. هر دو تا گریه می کردند...
ـ کله اسب ـ جعفر مدرس صادقی
تا به حال به این فکر کرده اید که زندگی ما چقدر الاکلنگی ست؟ الاکلنگ بر اصل اختلاف سطح استوار است. همانطور که در جامعه ما اختلاف طبقاتی وجود دارد. همیشه یک نفر بالاست و یک نفر پایین. گاهی هم شاید یک نفر اصلا نتواند سوار الاکلنگ شود. همیشه هستند کسانی که از بازی آنطور که می خواهند لذت می برند و بازی دیگران را خراب می کنند. همیشه کسانی هستند که « برابرتر » اند. کسانی که بر اساس پول یا قدرت در راس هرم قرار گرفته اند و از زندگیشان آنطور که مایلند استفاده می کنند. دقدقه به دست آوردن پول برای گذران زندگی، مانع سرگرمی هاشان نیست. آنها می توانند آنطور که می خواهند زندگی کنند و برای زندگی دیگران برنامه را طوری بریزند که هرگز نتوانند احساس راحتی کنند.
فکر می کنید برای چی در کشوری که از نظر منابع طبیعی از ثروتمندترین کشورهای دنیاست 25 درصد مردم زیر خط فقر هستند؟ اینکه 25 درصد هموطنان ما به زحمت می توانند نان شبشان را تهیه کنند واقعاً دردناک نیست؟
ما از موهبت داشتن حکومتی مردمی بی خبریم و ساده لوحانه وعده نان را به آزادی ترجیح می دهیم.
خب ما هنوز نان شب برایمان با ارزش تر از آزادی و برابریست. تا زمانی که متوجه نشویم دموکراسی و نان یک رابطه مستقیم دارند نمی توانیم به آینده آزادی در کشور امیدوار باشیم.
...  ||  11:34 AM


Comments: Post a Comment