>

نقشی ازیک آدمک

>

 

Saturday, October 08, 2005

?
 
ساعت 4 صبح از خواب بیدارت می کنند یا به دلایلی مجبوری بیدار شوی و یک بشقاب پلو می گذلرند جلویت و تو محکومی که تمام آن را بخوری آن هم درست سر ساعت 4 صبح!
هنوز نفهمیدم که فلسفه این کار چیست. از همه آن دلایلی که در کتاب های دینی نوشته شده بود بگذریم راستی دلیل این کار چیست؟
صبح از خواب بیدار می شویم و آن قدر می خوریم که خدای نکرده گرسنه نشویم.در طول نیم ساعت
مجبوریم برای 14 ساعتمان غذا بخوریم که چی؟
این کار را می کنیم برای به یاد فقرا بودن؟! تا به حال چند بار در حالی که روزه بوده اید به فکر فقرا افتاده اید. اصلاً اگر قرار بود فقرا از این گرسنگی کشیدن سودی ببرند الآن در کشورمان فقر مدتها بود که ریشه کن شده بود. از اینکه برای سلامتی مفیدست هم بهترست بگذریم!
اصلاً فلسفه کارهای عبادی برایم معلوم نیست. نماز می حوانیم که چی؟ می گویند برای رسیدن به بهشت باید این اعمال را انجام داد. بهشت، جایی که از روزی که به یاد داریم با وعده آن سرمان را گرم کرده اند. می گویند چون خدا گفته باید انجام دهیم. از دست این خدایی که اینقدر انسانیست و انسانی عمل می کند به کجا باید پناه برد؟
نمی دانم کی باید به این نتیجه برسیم که نباید دیگران را مجبور کنیم آنطور که خود می خواهیم عمل کنند هرچند اگر خلاف آن فکر می کنند. نمی دانم در فرهنگ لغت ما چیزی به نام صداقت اصلاً وجود دارد؟ آیا برای رسیدن به آن بهشت کذا احتیاجی به صداقت قبل از نماز و روزه نیست؟
...  ||  5:30 PM


Comments: Post a Comment