>

نقشی ازیک آدمک

>

 

Wednesday, November 30, 2005

? کوئیلو هم پر...
 
خدا را شکر، چند وقتیست که دیگر زیاد اسم پائولو کوئیلو را نمی شنوم. مثل اینکه تب این یکی هم فروکش کرد. چند سالی بود که اغلب جماعت جوان مملکت هر چند کتاب خوان نبودند اما بی شک کتابی از این به اصطلاح نویسنده خوانده بودند و عجیب اینکه با تعصب هم از او دفاع می کردند.
جملات سانتی مانتال اش ـ که بیشتر حاصل دزدیهای ادبیش با دخل و تصرف است ـ قاب شده و به در و دیوار زده می شد. علاوه بر کوئیلو دو نویسنده دیگر هم همزمان مد شده بودند. که به هر دو ظلم شد. جبران خلیل جبران و شل سیلوستر استاین. دو نویسنده ای که هرگز شایسته نبود در کنار کوئیلو قرار گیرند و مخاطبانی مثل او داشته باشند. از این دردناکتر زمانی بود که نویسنده بزرگی مثل ژوزه ساراماگو هم به صف نویسندگان محبوب این خوانندگان سانتی مانتال پیوست. البته اگر از هر کدام می پرسیدی ساراماگو را می شناسی همگی می گفتند نویسنده "کوری" را می گی؟ اما قول می دهم هیچ کدام حتی اسم کتاب "همه نام ها"یش را نشنیده بودند.
از این که بگذریم باید قبول کنیم که ما ایرانیان به شدت مد پرست شده ایم. و این موضوع در همه چیزمان خودش را نشان می دهد از لباس پوشیدنمان تا کتاب خواندنمان. فکر نکنم در هیچ کجای دنیا به اندازه ایران جملاتی مثل " این دیگه دمده شده " یا " الآن این مده " یا " این دیگه بی کلاس شده " را بشنویم.
مد پرستی را می توان در زندگی ایرانیان در شکل های مختلف دید و دلیل این موضوع به نظر من اینست که ما انسانهایی به شدت احساساتی و به عبارتی جو گیر هستیم. منطق و تفکر و استدلال همیشه کمترین نقش را در تصمیم گیری های ما دارند.
البته این موضوع جدیدی نیست. اغلب اتفاق های بزرگ تاریخ ما هم دلیلشان همین احساسی و مقطعی عملکردنمان است. ما همیشه به دنبال این هستیم که مشکل را به طریقی حل کنیم که سریعتر به نتیجه برسیم نه اصولی تر.
...  ||  6:13 PM


Comments: Post a Comment