>
نقشی ازیک آدمک |
||
>
صفحه اول XML
دوستان
مطالب قبلی
January 2005
February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 May 2007 July 2007 August 2007 September 2007 October 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 May 2008 July 2008 April 2009 June 2009 August 2009 February 2010 |
|
Sunday, December 04, 2005
?
ژان باروا اثر روژه مارتن دوگار
...
||
10:02 AM
دوگار در این کتاب از نوجوانی تا مرگ شخصیتی را به تصویر کشیده که در آغاز به دلیل جو حاکم بر زندگی اش کاتولیکی سرشار از ایمان و ایقان بوده، در جوانی به شک می رسد و بیشتر زندگی اش را در بی دینی کامل می گذراند و به شدت علم گرا می شود. اما در پایان عمر باز هم به مذهب کاتولیک باز می گردد تا مرگی با آرامش داشته باشد. این رمان پرست از بحث و مجادله بین علم گرایان و دین باوران. علم گرایان به کل خدا و هر چیز ماورائی را رد می کنند و معتقدند که خدا ساخته دست کلیساست و مذهب کاتولیک مذهبیست مخالف اخلاقیات و آزاد اندیشی و عقل، مذهبی که با دروغ هایش سر همه را گرم کرده. ژان باروا کاراکتر اصلی این رمان که در زمان مرگ به شدت وحشت زده شده مصرانه به دنبال چیزیست که در پایان عمرش بتواند به آن تکیه کند و مرگ راحتی داشته باشد. علم به او گفته مرگ پایان همه چیزست. او " به وجود روح انسانی که جوهر قائم به ذات و نامیرایی باشد" اعتقاد ندارد و می گوید " شخصیتش فقط مجموعه ای از ذرات مادی است که متلاشی شدن آن ها موجب مرگ کامل خواهد شد. " بنابراین در هنگام مرگ به شدت وحشت زده و افسرده ست و از کشیشی طلب کمک می کند. کشیش هم همان چیزی را که می خواسته به او می دهد. از خداوندی می گوید که وعده دنیای دیگری را داده تا ژان دیگر احساس وحشتی از مرگ نداشته باشد و به راحتی بمیرد. یکی از دوستان ژان در این رابطه به کشیش می گوید: " شما زندگی پس از مرگ را به او وعده داده اید و او مذبوحانه به آن چنگ زده است. مثل همه کسان دیگری که نمی توانند به خود اعتماد کنند و نمی توانند دیگر به همین زندگی واقعی قانع باشند... کلیسا در اینگونه مسائل تجربه بی نظیری دارد! عالم ماورائی ساخته شما ابداع حیرت انگیزی است: وعده ای که موعد آن چنان دیر است که عقل نمی تواند دل را از قبول آن منع کند. البته اگر دل مایل به قبول آن باشد ـ زیرا این وعده بنابه تعریف از حیطه اختیار بشر بیرون است ـ ... بله آقای آبه دستاورد دین شما این است که توانسته بشر را قانع کند که دیگر نباید در صدد فهمیدن باشد. " انسان همیشه به دنبال حیات جاودانه بوده، بنابراین قبول اینکه دنیایی دیگر وجود دارد بسیار آرامش بخش تر و بهتر از نابودی پس از مرگ است. همچنین او همیشه به دنبال این است که در تنهایی هایش بتواند به کسی تکیه کند و ته قلبش به وجودی ماورائی به نام خدا که همه چیز از اوست و همه نیروها تحت کنترلش است، اعتقاد دارد. چنین ایمان درونی را هرگز نمی توان با علم خدشه دار کرد چون این اعتقادات در درونی ترین لایه های احساسی هر کسی وجود دارد به طوری که دست علم هرگز به آن نمی رسد. اما وجود همین اعتقادات و ایمان سبب شده قرن ها انسان های زود باور و ساده اندیش را به نام خدا و دین فریب دهند و هر حکومت دیکتاتوری و ضد بشری را با نام حکومتی دینی به خورد مردم بدهند و هرگونه مخالفت را با نام حمایت از دین به شدت سرکوب کنند. قرن ها پادشاهان و خلفا و حاکمان فر حکومتی یشان را از خدا می گرفتند و معتقد بودند خدا و قدیسین مستقیماً از آنها حمایت و حفاظت می کنند. آنان مدام از هاله های نورانی ای می گفتند! که احاطه شان کرده و این را نشانه ای از رابطه یشان با دنیای الوهیت می دانستند که مردم عادی و گناه کاران قادر به درک آن نیستند. و باید گفت این موضوع در ایران هم قرن هاست که وجود دارد و تا به امروز هم باقی مانده. در این کتاب موضوع دین و خدا و کلیسا و علم و عقل با نثری شبیه به نمایشنامه در قالب بحث ها به زیبایی و خیلی ساده بیان شده. پیشنهاد می کنم این کتاب را حتماً بخوانید. با تشکر از دوست عزیزی که این رمان را به من هدیه داد.
Comments:
Post a Comment
|