>

نقشی ازیک آدمک

>

 

Thursday, January 19, 2006

? آنارشیست دموکرات!
 
شاید بتوان گفت یکی از معدود میراث هایی که از گذشته های بسیار دور و شاید از آغاز وجود برای ما باقی مانده، قدرت است. اگر بخواهیم نظریه تکاملی را قبول کنیم، یعنی بپذیریم که انسان روزی میمون بوده و میمون هم یک تک سلولی جهش یافته و تکاملی است، می توان نتیجه گرفت از همان روز نخست که نطفه این دنیا گذاشته شده قدرت هم به عنوان جز جدا نشدنی و لاینفک، همراه همیشگی آن بوده.
در واقع حس قدرت طلبی و استفاده از آن یکی از حیوانی ترین وجوه انسان هاست. خصوصیتی که تنها قانون حاکم بر زندگی اجداد میمون ما و سایر حیوانات جنگل بوده و تا به امروز هم تنها قانون موجودست و فقط شکل و صورت آن تغییر یافته. اصول آن همان هایی ست که طبق آن حیوان قوی تر، ضیف تر را برای ادامه حیات خودش می کشد. قانون همانست با لباس هایی متفاوت. گاهی سلطنتی و امپراتوری بوده، گاهی دینی و گاهی سوسیالیستی و دموکراتیک و گاهی هم مخلوطی از چند تایی از آنها. که تنها حقیقت مشترکشان حس قدرت طلبی و دیکتاتوری حاکمانشان بوده. دیکتاتوری های خرد و کلان و راست و چپ.
قدرت چیزی نیست که بخواهد از بین برود، نه با مرگ یک دیکتاتور نابود می شود و نه با انقلاب. فقط از شکلی به شکل دیگر درمی آید. به این معنی که می توان گفت قانون بقای انرژی بی کم و کاست در موردش صدق می کند:" قدرت نه زاده می شود و نه از بین می رود، فقط از شکلی به شکل دیگر درمی آید." وجود میل به قدرت و استفاده از آن در عمق وجودی تک تک انسان ها امری غیر قابل انکار است. فقط کافیست کمی به اطرافمان نگاه کنیم تا انواع آن را ببینیم. از کودکی که هیکل درشت تری نسبت به همسالانش دارد تا حاکمان و دولتمردان. از یک خرده فروش تا یک مالک و صاحب کمپانی های بزرگ. از یک کارمند دون پایه تا یک وزیر یا قاضی. هر انسانی در هر سحطی، از قدرت لذت می برد و به آن احترام می گذارد و گاه آن را می پرستد و در صورت به دست آوردن آن حداکثر سواستفاده ای را که در توانش است انجام می دهد.
اخلاقیات و معنویات تنها سدها و بندهایی سست و شکننده در مقابل این غریزه و حس هستند. معنویات با وعده های آن دنیایی اش درصدد است، تا جایی که می تواند مانع از سواستفاده انسان ها از قدرت شود. و برای این کار از بهشتی می گوید که در آن انسان هر چه را اراده کند در اختیارش قرار می گیرد ـ یعنی درست همان چیزی که انسان از قدرت می خواهد ـ و راه رسیدن به این بهشت سواستفاده نکردن از قدرت است. بنابراین نمی توان گفت انسان هایی که به این وعده دل می بندند و از دید مذهب گناهی انجام نمی دهند انسان های پاکی هستند بلکه افرادی هستند که با سود اندیشی فقط زمان رسیدن به قدرت و خواسته هایشان را اندکی عقب انداخته اند ـ طبق نظریه پاسکال اگر ذره ای هم امکان وجود آن دنیا باشد دل بستن به آن دنیا پر منفعت تر است. لااقل به سود افرادیست که اغلب می دانند در این دنیا کار چندانی را پیش نخواهند برد. بنابراین کمتر قدرتمندی می تواند به این وعده ها دل خوش کند." ممکن است شتری بتواند از سوراخ سوزنی بگذرد اما یک ثروتمند نمی تواند از دروازه های بزرگ بهشت عبور کند." ـ
دولت ها به عنوان نمادهای قدرت کثیف ترین سواستفاده چی های آن اند. دولت مانند یک انسان است با تمام آن غرایز با این تفاوت که آموزه های دینی و اخلاقی هم سد راهش نیست. یک دولت چه به ظاهر مردمی و چه دیکتاتوری مطلق تنها و تنها به منافع شخصی اش که همان منافع حاکمان و دولتمردانش است فکر می کند. بنابراین هیچ حکومت و دولتی در هیچ سطح و تحت هیچ عنوانی نمی تواند مشروع باشد چون دولت ها از روئسای دولتی تشکیل شده اند که آنها هم انسانند و هر چند که نتیجه یک پاکسازی کلی به واسطه یک انقلاب باشند اما باز هم انسانند و از آنجایی که" ما تا دنیا باقیست آدم نمی شویم " پس تا دنیا باقیست به هیچ حکومتی نمی توان اعتماد کرد. فقط می توان آنها را کمی بهتر از دولتی دیگر خواند از آنجا که برای بقا و حفظ حکومتشان به اجبار امتیازات بیشتری را در اختیار مردم قرار می دهند. در نتیجه مقبولیت و خوب بودن یک حکومت به معنی خوب بودن دولت و حکومت نیست بلکه به معنی خوب و بهتر بودن امتیازهاست.

من بر این اعتقادم که هرچند دموکراسی نقص های زیادی دارد اما در حال حاضر بهترین نوع حکومت است. در دموکراسی ای که پذیرای تمامی تفکرات است، هر جناح فکری و هر حزبی از ترس از دست دادن قدرت و یا به امید به دست آوردن آن درصدد فراهم کردن امتیازات بیشتری به مردم بر می آید. بنابراین چنین حکومتی به تعادلی مطلوب می رسد که در آن هم صاحبان قدرت راضی اند و هم توده مردم.
...  ||  1:14 PM


Comments: Post a Comment