>

نقشی ازیک آدمک

>

 

Tuesday, August 29, 2006

? کابوس مهر
 
شهریور که شروع می شود، بلافاصله کابوس های من هم شروع می شود. همیشه از مهر وحشت داشته ام. هیچ گاه نه از مدرسه بدم می آمده نه از درس و دانشگاه. اما مهر برایم مثل غول سیاه و وحشت آوریست که به طرز مستبدانه ای قانونمند و نظم مدارست و می خواهد مرا به خاطر کوچکترین شلختگی هایم بخورد.
از اینکه دانشگاه شروع شود ناراحت نیستم، بلکه خوشحالم اما دوباره برگشتن به آن جو پر از هیچ، پر از روزمرگی و پر از دانشجوهای راضی و شاکی از همه چیز کمی نا امید کننده است. جوی که تمام قوانین پوسیده و متعفن عوام با وجود تمام انتقادهایی که از طرف همین دانشجوها به آن وارد می شود، در آن به طرز زجر آوری جاریست. جوی که در آن به جز درس و مد روز و بد این و آن گفتن و دودر کردن کلاس ها و ریا و دروغ هر چیز دیگری حرامست. کتاب غیری درسی خواندن کاری عبث و احمقانه است. حرف از سیاست زدن دیوانگیست. فلسفه مال عقب افتاده های ذهنیست. در مورد مشکلات اجتماعی حرف زدن نشان از احساسی بودن بی موردست و متفاوت بودن شایسته مرتد شناخته شدن. جوی که اگر در آن کمی خارج الگوهای گفتاری عوام صحبت کنی عقده ای و خود کم بین شناخته می شوی.
این جو ساکن، پوسیده و متعفن جایست برای آموزش نادانی فرهنگی، علم تئوری و عقب افتادگی فکری.
...  ||  11:49 AM


Comments: Post a Comment