>
نقشی ازیک آدمک |
||
>
صفحه اول XML
دوستان
مطالب قبلی
January 2005
February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 January 2007 February 2007 March 2007 May 2007 July 2007 August 2007 September 2007 October 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 May 2008 July 2008 April 2009 June 2009 August 2009 February 2010 |
|
Saturday, August 08, 2009
?
جنبش سبز
...
||
1:11 AM
اگرچه روز 23 خرداد تمام کشور در بهت و حیرت و افسردگی فرو رفت اما این افسردگی شاید برای اولین بار در دوران معاصر منجر به خانه نشینی و گوشه گیری و یا از سوی دیگر حرکات رادیکال نشد. انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران یکی از بهترین شتاب دهنده های رشد آگاهی اجتماعی در ایران بود. توده ها از یک ماه مانده به انتخابات در خیابان ها حضور داشتند و برای پیروزی کاندیدای مورد نظرشان تلاش فراوان کردند اما این حضور مردمی نه تنها به خشونت کشیده نشد که یکسر شور و شوق و شادمانی بود! حتی پس از شروع مناظره های گاه کینه جویانه و پر از تنش کاندیاهایشان! شاید مردم ایران این سطح از آگاهی و شعور اجتماعی را مدیون دو دوره پیشرفت های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و سپس یک دوره رکود شدید همه جانبه در دولت نهم باشند. انبساط و انقباضی که به رفتارها و افکار جامعه نوعی اعتدال و واقع گرایی بخشید. چند هفته ای که قبل و بعد از انتخابات بر ایران گذشت شاید یکی از ناب ترین تجربه های اجتماعی ما باشد. این بار ملت ایران ـ و به واقع ملت ایران و نه گروهی از روشنفکران و دگر اندیشان ـ تصمیم گرفتند که از حقوق خود دفاع کنند. حقوق شهروندی ای که تمام حکومت های پس از مشروطه همانند حاکمان پیش از آن، زیر پایش گذاشته بودند. اینبار مردم بدون هیچ تشکل و حزب و سازمانی ( زیرا که اساسا احزاب و تشکل های سیاسی در ایران پس از انقلاب معنای خود را از دست داده اند ) و بدون محوریت هیچ فرد و ایدئولوژی خاصی حرکات و رفتار های اجتماعی اش را برنامه ریزی و اجرا می کند و ذهنیت مشترک اش حقوق انسانی و شهروندی اش است. نکته شگفت آور این است که این جنبش بی رهبر بوده اما کور نبوده و تا امروز با وجود برخوردهای ضد بشری و وحشیانه ای که با آن مواجه شده به خشونت کشیده نشده و همچنان آگاهانه به دنبال خواسته های خود است. اینبار مردم می دانند چه می خواهند و خواستیشان را بی خستگی و صبورانه تکرار می کنند. حتی زمانی که حاکمیت می خواهد که با نسبت دادن این جنبش به گروه ها و بازداشت کردن رهبران آن ها و اعتراف گیری و خورد کردن شخصیت آن ها مردم را به سمت نا امیدی سوق دهد، باز هم مردم با رنگ سبز به خیابان ها می روند، شب ها شعار می دهند و مبارزات مدنیشان را ادامه می دهند. اینبار، ملت خود، نقاط ضعف و قدرت حرکتش را می شناسد. می داند که تنهاست و می داند که راز اصالت جنبشش در همین تنهایست. چرا که این امر نشانگر یک تحول عمیق اجتماعی است و نه فقط بازوی اجرایی و نوعی پیاده نظام بودن. در این جنبش فرد مفهوم دارد. قدرت ابتکار دارد. رسانه دارد. پیشنهاد و راهکار می دهد. در تظاهرات و مبارزات مردمی شرکت می کند. حرفش را می زند. افکارش را منتشر می کند و اخبار حرکاتش را به دنیا مخابره می کند. این جنبش اگر همینگونه آگاهانه به سمت اهدافش حرکت کند به زودی به پیروزی خواهد رسید زیرا که در بر گیرنده تمامی گروه های اجتماعی به صورت آگاهانه و آشنا با شرایط و موقعیتشان است. بدنه جامعه به همراه نخبگان و روشنفکران و مدیران برجسته و حتی باقی مانده ذخیره فکری نظام هر کدام جزعی از این جنبش اند. و نظامی که تمامی نخبگان را ترد و محکوم کند و حلقه دوستی و تحمل اش را هر روز تنگ تر کند و با دستان خود شبکه های قدرت را از میان برده و در صدد متمرکز کردن قدرت باشد با نا آگاهی و حماقت خود، هر روز آسیب پذیر تر شده و پایان خود را نزدیک تر می کند.
Comments:
Post a Comment
|